یکی دیگر از بدیهای ازدواج من این بود که در زمینه امور معنوی سست و ضعیف شدم و بنظرم آنهم بدلیل حشر و نشر با شخصی بود که خیلی تقید به مسائل مذهبی نداشت.
البته خودم هم قطعا ضعیف بوده ام که چنین زنی نصیبم شده بود ولی به هر حال، گذران عمر با کسیکه تقید شرعی دارد با کسیکه تقید ندارد، تفاوت دارد و روی انسان اثرگذار است.
در سالهای بعد از عروسی یعنی از ۸۶ تا امسال یعنی ۹۶ خاطرم نیست روزه رمضان را درست و حسابی گرفته باشم، البته نه اینکه روزهخواری کرده باشم، بلکه قبل اذان ظهر به خارج از حد ترخص شرعی تهران میرفتم و روزهام را میخوردم و به داخل شهر برمیگشتم.
البته منظورم این نیست که همسر سابقم روزهخواری میکرد، او هم یک مشکل پزشکی داشت که نمیتوانست روزه بگیرد.
البته همسر سابقم آنقدر کماطلاع بود نسبت به مسائل شرعی که چندی قبل که مرا دید و برای بردن و آوردن محمدیاسین در ماه رمضان گفتم روزه هستم و نمیتوانم تا مثلا مترو شهرری محمدیاسین را بیاورم، تیکهای انداخت و گفت تو مگر روزه هم میگیری؟ تو که همیشه کلاه شرعی میگذاشتی و روزهات را میخوردی!
روز اول ماه رمضان به خواهرم گفتم امسال اولین سال است که توی گرما روزه میگیرم و گفتم که امسالم چون ماشین ندارم و نمیتوانم به خارج تهران بروم و برگردم، مجبورم روزه بگیرم
خاطرم هست بعضی سالها را هم بخاطر ماجرای بلندبالای پایاننامه فوقلیسانس یا آزمون جامع دکترا یا تافل بود که خارج شهر میرفتم و روزهام را میخوردم و دوباره برمیگشتم.
ولی امسال که با تمام سختیاش روزه گرفتم، دارم میبینم که چه چیز ارزشمندی را در سالهای گذشته از دست داده بودم
میخواستم شبهای قدر امسال را به مشهد بروم ولی انگار روزهگرفتن مزه کرده و از رفتن به مشهد در ماه رمضان منصرف شدهام، شاید برای عید فطر بروم و شاید بدلیل مشکلات مالی اصلا نروم، هنوز معلوم نیست